عزیزترینم10 ماهگیت مبارک باشه
گلم دیشب هوس کیک کردم بلند شدم شروع کردم به کیک پختن بد پیش خودم گفتم حالا که کیک رو پختم بذار برا 10 ماهگی دختر گلم تولد راه بندازم خلاصه شروع کردم به تزئین کردن اتاق البته هر چی داشتیم برا تزئین استفاده کردم بابائی هم میگفت چقدر خودت رو خسته میکنی نمیخواد ولی از بس ذوق داشتم خستگی برام معنا نداشت خلاصه که اینکه دیگه کارها رو کردمو لباس پوشوندمت وشروع کردم به عکس گرفتم که عاشقشم ولی شمع نداشتیم منم خودم برات عدد 10 رو درست کردم ورو کیکت گذاشتم
مامانی به قربونت بره دختر گل ودوست داشتنی خودم