مدیسا

مدیسا جان تا این لحظه 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن دارد

10 ماهگیت مبارک

عزیزترینم10 ماهگیت مبارک باشه

گلم دیشب هوس کیک کردم بلند شدم شروع کردم به کیک پختن بد پیش خودم گفتم حالا که کیک رو پختم بذار برا 10 ماهگی دختر گلم تولد راه بندازم خلاصه شروع کردم به تزئین کردن اتاق البته هر چی داشتیم برا تزئین استفاده کردم بابائی هم میگفت چقدر خودت رو خسته میکنی نمیخواد ولی از بس ذوق داشتم خستگی برام معنا نداشت خلاصه که اینکه دیگه کارها رو کردمو لباس پوشوندمت وشروع کردم به عکس گرفتم که عاشقشم ولی شمع نداشتیم منم خودم برات عدد 10 رو درست کردم ورو کیکت گذاشتم

مامانی به قربونت بره دختر گل ودوست داشتنی خودم

 


تاریخ : 20 آذر 1392 - 19:50 | توسط : مدیسا(عشق مامان وبابا) | بازدید : 3462 | موضوع : وبلاگ | 35 نظر

دخترم با تو سخن می گویم

دخترم با تو سخن می گویم ‏
زندگی درنگهم گلزاریست ‏
و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری ‏
من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم ‏
گل عفت ، گل صدرنگ امید ‏
گل فردای بزرگ
گل فردای سپید
چشم تو اینه ی روشن فردای من است ‏
دخترم با تو سخن می گویم ‏

دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
همه گل چین گل امروزند ‏
همه هستی سوزند ‏
کس به فردای گل باغ نمی اندیشد ‏
انکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد ‏
بلبل عاشق نیست ‏
بلکه گلچین سیه کرداریست ‏
که سراسیمه دود در پی گل های لطیف ‏
تا یکی لحظه به چنگ ارد و ریزد بر خا ک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک ‏
تو گل شادای ‏
به ره باد مرو ‏
غافل از باد مشو
ای گل صد پر من ‏
همه گوهر شکنند ‏
دیو کی ارزش گوهر داند ‏
دخترم گوهر من ، گوهرم دختر من
تو که تک گوهر دنیای منی ‏
دل به لبخند حرامی مسپار دزد را دوست مخوان ‏
چشم امید به ابلیس مدار ‏
ای گوهر تابنده بی مانند ‏
خویش را خار مبین ‏
اری ای دخترکم ‏
ای سراپا الماس از حرامی بهراس ‏
قیمت خود مشکن ‏
قدر خود را بشناس


 گالری تصاویر سوسا وب تولز

عزیزم ،مادر به قربونت بره الهی ،فدات بشم چند روز پیش خیلی حوصلم سر رفته بود گفتم چند تا عکس ازت بگیرم خلاصه ساعت 10 صبح باهم رفتم تو اتاقت وقتی کار عکاسیم تموم شد ساعت 12.5 بود خلاصه دیگه به خون مامانی تشنه بودی اینقدر خسته شده بودی که فقط 5 دقیقه شیر خوردی خوابت برد الهی بمیرم خیلی اذیتت کردم ،وقتی از کنارت بلند شدم اتاقتو که دیدم تازه خندم گرفت که چیکار کردم هر چی لباس ،اسباب بازی داشتی رو برای اینکه بتونم عکس ازت بگیرم وتو ساکت باشی پخش اتاق کرده بودم گفتم حالا کی اینجارو تمیز میکنه خلاصه نتیجه کارم 95 تا عکس بود که ازت گرفتم .

عزیزم از کارهای قشنگت هم اینکه دیگه یک رقاص شدی هر آهنگی که بشنوی نای نای میکنی در حد حرفه ای دیگه کاملا سینه خیز میری، جورابتو خودت از پاهات در میاری وقتی میگم مامانو بوس کن منو میبوسی به بابا میگی تازگیها باوا ،به خاله رویا هم میگی یایا .فدات بشم مامانی میبوسمت دختر نازم .

اینم شاهکارهای مامانی که ازت عکس گرفتم

اال


تاریخ : 13 آذر 1392 - 19:40 | توسط : مدیسا(عشق مامان وبابا) | بازدید : 2033 | موضوع : وبلاگ | 35 نظر

دومین دندون جونه زد هوووووراااااااااااااااا

 

عزیزم دختر ناز ودوست داشتنی مامان وبابااینقدر مهربون وآروم هستی که از با تو بودن سیر نمیشیم اینقدر کارهات شیرین شده که هر چی بگم بازم کمه کارهای جدیدت اینکه تازه گیها بشکن میزنی ،نای نای میکنی دیگه چند ثانیه می ایستی ،خلاصه کارات اینقدر بامزه شده اگه من یا بابای بگم آخ سرم یا پام یا کمرم اینقدر دل نازک هستی که سریع بغض میکنی و لباتو جمع میکنی اگه نازت نکنیم یا باهات حرف نزنیمو قربون صدقه ات نریم میزنی زیر گریه فدات بشم با این دل نازک و مهربونت ،عزیز مامان هنوز چهار دستو پا نمیری ول مدام میگی منو راه ببرین یه جا رو میگیری و می ایستی

فدات بشم مامانی خیلی نانازی شما دختر گل و دوست داشتنی مامان وبابا

عزیزم دومین دندونت هم جونه زده قربونت برم ایشالله تمام دندونات هم زود زود دربیان


تاریخ : 05 آذر 1392 - 19:53 | توسط : مدیسا(عشق مامان وبابا) | بازدید : 2007 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر